آخوند زین العابدین نوایی

در قریه نوائی خوی متولد شده و در اثر مطالعات و تحقیقات شخصی در فقه و حكمت بمقام ارجمندی نائل آمده است، مرحوم نوائی از احترام عمومی مردم خوی برخوردار بوده و در سال 1259 زندگی را بدرود گفته است.

آخوند ملاعلی

فقیهی فاضل و با تقوی بود كه در بدایت حال به مرافعه اشتغال داشت، پدرش ملا محمدباقر بود كه او هم به نوبه خود پیشنماز و صاحب مسجد و منبر به شمار می‌رفت.
ملاعلی شیفته عرفان و حكمت بود و آتشی سوزان در سینه داشت كه خاكستر تقلید از ظواهر غبار نسیان بر او پاشیده بود ... مطالعه دیوان ملای روم و استغراق در غزلیات پرشور و حال شمس تبریزی این خاكستر را بر باد داد و آتش درون او را شعله ور ساخت. همین انقلاب بود كه او را وادار كرد محكمه فتوی را به خانقاه فقراء مبدل كند و به عارفی پاكدل تبدیل گردد . از این به بعد روح او انعكاس دریای متلاطمی شد كه از صفا و عمق عرفان موجها داشت. در این حال ملاعلی بكلی پاك شد و در انوار لایزال وحدت و استهلاك در ذات باری تعالی منسلك گردید ...
ملاعلی سالها مراد صاحبدلان سوخته دلی بود و جویندگان حقیقت چون پروانه‌های زرین بال دور شمع می‌گشتند و از وجود گرامی اش استفاده و اتفاضه می‌بردند.
آخوند ملاعلی به سبب مقام فقر و پاكی طینت در محضر صاحبان قدرت نیز جاه و مقامی داشت. ولی مباشرت و مخالفت با آنان را اقبال نمی‌فرمود. او در سال 1265 به سرای جاودیدان شتافت و بعدها به دستیاری عسكرخان سرتیپ كه دست ارادت به این پیر روشن ضمیر داده بود بقعه ای بر سر مزار وی ساختند و پیرامون آنرا با حجراتی بیاراستند كه در موقع احداث خیابان پهلوی منهدم گردید. ماده تاریخ آن شادروان را میرزا علی حسین ـ منشی در مصرع (عالم عادل علی با اولیا محشور شد) پرداخته و در سنگ مزارش حك كرده است:
«از ولی كل همت خواست كلكم تا نوشت                عالم عادی علی با اولیاء محشور شد»
این ماده تاریخ هم كه گوینده آن معلوم نشد در تاریخ وفات مرحوم ملاعلی دیده شده است:
حیف از آن دریای فضل و علم كورا زیبدی            در طریقت رهبری و شرع صاحب مسندی
سال تاریخ وفاتش خواستم انشاء كنم               تا كند تحسین و تصدیقم روان اوحدی
هاتف غیبی سرود این مصرع نیكو و نغز              یافت مولانا علی حقا بقای سرمدی

ابراهیم دنبلی

در سال 1240 در شهر خوی متولد شد و پس از انجام تحصیلات مقدماتی در مولد خود عازم نجف اشرف گردید و در محضر علمای این شهر مقدس تلمذ نمود... ابراهیم دنبلی پس از كسب كمالات معنوی مجدداً بموطن خود برگشت.
مرحوم دنبلی اهل تحقیق و مطالعه و تتبع بوده و كتابهای (تلخیص المقال فی تحقیق احوال ارجال) و (الدره النجفیه فی شرح نهج البلاغه) از كارهای علمی اوست. دنبلی در انقلاب مشروطیت ایران بقتل رسیده است.

احمد خوئی

ابوالعباس احمد خوئی به لقب «ذوالفنون» ملقب بوده است نقل كرده‌اند كه او در اكثر علوم زمان خود تبحر داشته و لقب ذوالفنون هم از این بابت به او عطا شده است. مرحود خوئی در اواسط عمر خود بشام رفته و مشمول عنایات ملك عیسی بن ملك عادل واقع شده است و در آنجا بوده كه به تألیفاتی دست یازیده است .از جمله تألیفات وی كتابی است كه شامل بیست علم بوده است ضمناً او توانسته است تفسیر كبیر استاد فخر رازی را كه ناقص بوده به پایان رساند.

احمد كور !

او معروف به شیخ احمد عاشق و كور مادرزاد بود اما جهان تاریك او را قلبی سوزان و شعله ور او نور می‌پاشید... شادروان احمد كور تحصیلات علمی نداشت معهذا اشعاری بسیار دلنشین می‌سرود و به مدد حافظه و استعداد در اشعار خود به آیات و احادیث استناد می‌كرد و الحق كه خوب از عهده بر می‌آمد.

اینك نمونه‌ای از اشعار دلپذیر این عاشق تاریك دیده و روشندل:
در این اثر سوره «الحمد» قرآن مجید به طرز ماهرانه‌ای آورده شده است.
یا رسول الله ذلیل و دل حزینم رحمتی               مستمند و بی قرار و بی قرینم رحمتی
راحتی قلب و وجود و عزتی نفسم نما                وقتی مرگم حافظ ایمان و دینم رحمتی 
دادخواهی محشر و پشت و پناهی مؤمنان           همنشینی ذاتی و وحدت آفرینم رحمتی

امام جمعه خوئی

حاجی میرزا یحیی امام جمعه از مردم خوی و از طائفه «دنابله» بود. تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاه خود به پایان برد و سپس در تبریز و نجف به ادامه تحصیلات و پرداخت و پس از نیل به مقام اجتهاد به آذربایجان مراجعت كرد. او در سیاست نیز دخالت داشت و به همین سبب بود كه سه دوره متوالی به نمایندگی مجلس انتخاب شد .
امام جمعه مرد وطن پرستی بود و با اینكه با دولت‌های وقت معارضه‌ای نداشت معهذا با قرارداد 1919 وثوق الدوله به مبارزه برخاست و مخالفت ورزید. امام جمعه خوئی در سال 1324 شمسی در حالی كه بیش از هشتاد بهار دیده بود به رحمت ایزدی پیوست... امام جمعه وقتی در تهران اقامت داشت سفره فراخی گسترده بود و اكثر امور مربوط به آذربایجانیان در خانه او حل و فصل می‌شد.

امیربیگ

از ایل افشار ارومی و تخلصش امیری است از شرح حال وی اطلاعی بدست نیامد صاحب كتاب «مجمع الخواص» دو مطلع زیر را به وی نسبت داده است:

نیستم راضی كه گوید غیر پیغام ترا                              بی ادب ترسم كه آرد برزبان نام ترا
یك قطره خون و صد غم و محنت دل من است                یك دیدن و هزار بال حاصل من است

امیر خان بیك

از اقوام مرحوم اسكندرخان بكشلو و مردی پاك فطرت و نیكونهاد بود... صاحب كتاب «مجمع الخواص» امیرخان را در شجاعت و كرم كم نظیر دانسته و دو تك بیتی و یك رباعی به وی نسبت داده است:

ای بلاگردان چشمت چشم خونپالای من                   باد قربان سراپایت زسر تا پای من
برو شادی بگیر خاطر ما پامنه هرگز                  گل عیش چو ما بیطالعان پژمرده می باید
یك حرف زدرد دلم ای پاك نسب                    در سلك غلامان نشمردی ما را
 می گویم اگرچه می شود ترك ادب                از لطف تو بسیار عجب بود و عجب

انیس

ملا محمد انیس اهل خوی بود و در قصبه (چورس) نشو نما یافته است. او مردی گوشه گیر و فقیه و فاضل بوده و بیشتر عمر خود را دور از غوغای عام و در قریه مولد خود بسر برده است.

تائب

اصلش از قریه (چورس) ماكو و نامش حاجی خداویردی بوده است... تائب دیوانی دارد مركب از اشعار پارسی و لهجه آذری كه ماده تاریخهای استادانه‌ای در آن دیده می‌شود... به چند بیت از یك غزل او توجه فرمائید:

در دل ما غم خوبان وطن ساخته اند               در ره عشق دل و دین شده تاراج از آنك
كرده است آنكه چنین طبع ترا عهدشكن         خوش مكانی است در او انجمنی ساخته اند
چشم جادوی ترا راهزنی ساخته اند                 متحمل بجفا همچو منی ساخته اند
گِل (تائب) بسرشتند ز درد غم عشق              به بلا و به غنا ممتحنی ساخته اند

ثابت خوئی

نامش ابراهیم و از معاصران فتحعلیشاه بوده و اشعار خود را كلاً به لهجه آذری سروده است.

جبار آیندلو

در سال 1313 در شهرستان خوی دیده به دنیا گشود و سپس به علت انتقال خانواده به ارومیه آمد و تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در همین شهر به پایان رسانید... آیندلو سپس بخدمت فرهنگ درآمد و فعلاً دبیر دبیرستانهای ارومیه است... اشعار او بیشتر جنبه عرفانی و مذهبی دارد و اینك دو نمونه از آنها:

حافظ در آئینه معرفت                                 بنام نامی نام آور سریر هنر
سزد كه نامه گشایم به نوك خامه زر                 من و تن و بن و پیوند و هرچه دارم هست
مرید یكدله حافظ غزل پرور                          كسی نراند چو او رخش رهوار غزل
به بام عشق نگسترد كس چو او شهپر              هنوز حافظ ما ایستاده همچو سرو
كنار سایه طوبی و زمزم و كوثر                      هنوز بلبل شیراز قند ریزد و شهد
ز طبع مشك فشان ، وز لبان همچو شكر           هنوز سرور دانشوران بود حافظ
بهر كجاست یكی محض حافظ آرد سر             شراب تاك كجا وین همای پاك كجا
شرابخواری او عقل كی كند باور                   كسیكه دشمن سالوس و كید و ریب و ریاست
چگونه گام نهد بر طریقه منكر
و اینك چند بند از منظومه مخمس او كه بمناسبت سالگرد تولد حضرت مولای متقین سروده است :
دوش كردم نوش جامی از كف ساقی سرمست         عقل و اله گشت و حیران آه ناگه دل شد از دست
مرغ جان از شور و مستی رشته زنجیر بگسست         وز سر بند علائق چون یكی تیری برون جست
لنگ لنگان در پی دل گه به اوج و گه معلق               دل مگو سوزنده آتش چون یكی میر قبائل
در ره مقصود بدرید هر حجابی دید حائل                 پركشان شد دل بسوی مبدأ كل فضائل
تا دل گمگشته گوید عاقبت پیروز و نائل                  بهر پابوسی خاك مظهر دادار مطلق
با تنی رنجور و پژمان دوش پرسیدم كه دل كو          ذكرم اندر كوی دلبر یا علی گردید و یا هو
بانگ جاء الحق بگوش آمد زهر جانب زهر سو           پرده از رخسار پس زد شاهد و دلدار مه رو
خیر مقدم گفت كعبه شد زشوق یا منشق

جمال امامی

فرزند حاج میرزا یحیی امام جمعه خوئی و از رجال معروف دوران اخیر است. جمال امامی كه تحصیلات خود را در بلژیك به پایان برده است چند دوره به نمایندگی مجلس شورای ملی نائل آمده و در تمام ادوار از گردانندگان و متولیان مجلس بوده است ...
جمال امامی منطقی قوی و محكم دارد و بیشتر موفقیت او در اثر استعداد سخنگوئی و صراحت لهجه ایست كه در كلیه امور اجتماعی بدون بیم و هراس ابراز می‌دارد .
او مدتی با اشتراك مساعی علی دشتی حزب عدالت را تأسیس نمود و این حزب بخصوص در تهران در بعض مسائل اجتماعی صاحب نظر بود و تأثیراتی داشت... دوستی جمال امامی با علی دشتی مشهور است و این دو رجل سیاسی اكثر اوقات را در مصاحبت هم بسر می‌برند. ظریفی می‌گفت گرچه مؤسس حزب عدالت جمال امامی شمرده می‌شد ولی در حقیقت گرداننده و بهره بردار آن حزب علی دشتی بود زیرا «عین» عدالت همان «علی» و دال عدالت همان دشتی است باقی می ماند «آلت» بودن سایر اعضا در دست دشتی !!
آخرین شغل جمال امامی سفارت ایران در ایتالیا بوده است.

حاج میرزا جبار خوئی

به میرزا جبار تذكره چی معروف است. مدتی مدیریت داخلی روزنامه (وقایه اتفاقیه) را كه صاحب آن شادروان میرزا تقی خان اتابك بوده اداره می‌كرده است.
حاجی میرزا جبار تا اواخر قرن سیزدهم هجری در حال حیات بوده است.

حاج میر حبیب الله خوئی

یكی از فقها و فضلای به نام و مشهور است كه در تاریخ 1261 هجری قمری در خوی متولد شد و تحصیلات عالیه خود را در نجف اشرف به پایان رسانید و در ادبیات عرب و احادیث و اخبار تبحری تمام حاصل كرد ... او كه فرزند سید محمدامین الرعایاست پس از اتمام تحصیلات به خوی مراجعت كرد و مشغول اجتهاد و ارشاد گردید ...
مرحوم حاج میرحبیب تألیفات مهم دارد كه مشهورترین آنها كتاب: منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه است كه در تاریخ 1277 قمری در تهران بطبع رسیده است. مشهور است كه قسمتی از این كتاب ناقص بوده و خوشبختانه اخیراً آن قسمت نیز تكمیل شده و به طرز نفیسی بوسیله كتابفروشی اسلامیه تهران تجدید طبع شده است... شادروان حاج میر حبیب در تاریخ 1326 قمری دار فانی را وداع گفت.

حاجی میریعقوب

از خانواده‌های روحانی خوی و مردی فهیم و رشید و شجاع بود او یكی از فرماندهان و رهبران مردم خوی در دفاع شجاعانه مردم آن شهرستان در مقابل نیروی آندرانیك سردار ارمنی بود... آندرانیك در اواخر جنگ بین الملل اول با عده كثیری از نیروی نظامی ارامنه به خوی حمله كرد تا آن شهر را نیز مانند ارومی كه در دست جلوهای دژخیم اسیر بود تسخیر سازد در اینجا بود كه مردم خوی به پایمردی حاج میریعقوب و سایر معمرین برپا خاستند و مردانه از شهر خود دفاع كردند... همین اقدام دلیرانه برای حاج میریعقوب جائی در صفحات تاریخ باز كرده است.

حسن بن عبدالمؤمن (حسام) خوئی

مردی دانشمند و سخنور بوده كه در قرن هفتم هجری قمری زندگی می كرده است... بیشتر عمر مرحوم حسام به تحقیق و تتبع و مطالعه در متون عربی و فارسی و تركی گذشته و نتیجه این مطالعات كتابهائی است كه تهیه و تألیف كرده كه پنج مجلد آن به شرح مندرجه در ذیل مشهور است:

  • نزهه الكتاب و تحفه الاحباب
  • قواعد الرسائل
  • ملتمسات
  • نصیب الفتیان و تشبیب البیان

تحفه حسام

شادروان حسام خوئی طبع شعر نیز داشته و كتاب ملتمسات او محتوی یكصد و هفت رباعی است كه اینك برای نمونه یك رباعی نقل می‌شود:
ای دست گهربار تو سرمایه گنج          شطرنج تو بفرست كه صاحب هنران   
امروز نداریم هوای شش و پنج                 در بازی شطرنج رهند از صد رنج
حسام اشعار و كتاب‌های خود را به امرای وقت از جمله امیر محمود بن مظفر از اخلاف چوپانیان تقدیم داشته است.

دكتر قراگوزلو

فرزند مرحوم حاجی حسین است كه در سال 1295 شمسی در شهر خوی متولد شد او هنوز كودكی خردسال بود كه خانواده اش به ارومیه نقل مكان كردند و او بقیه تحصیلات خود را تا پایان دبیرستان در ارومیه انجام داد. قراگوزلو سپس برای انجام تحصیلات عالیه عازم تهران شد و از دانشكده پزشكی با درجه ممتاز مقام دكترا در طب گرفت ...
دكتر قراگوزلو پس از فراغ از تحصیلات دانشكده مدت چهار سال دوره تخصصصی خود را در بخش جراحی بیمارستان سینا گذرانید و سپس به تدریج به معاونت بخش جراحی بیمارستان و ریاست درمانگاه دانشكده پزشكی نائل آمد ...
دكتر قراگوزلو مدت دو سال هم به آمریكا رفت و به تكمیل معلومات خود پرداخت در مراجعت از این سفر بود كه به مقام دانشیاری رسید و علاوه بر استادی دانشكده پزشكی تهران، سرپرست افتخاری بیمارستان شماره دو و عضو ممتاز كالج بین المللی جراحان بود ... دكتر قراگوزلو در انتخابات تابستان 42 از شهرستان قم به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردید.

سعد الدوله

فرزند میرزا جبار و اهل خوی بود او قبل از مشروطیت به مقام وزارت تجارت نائل آمد و با مستشاران بلژیكی مخالفت ورزید... سعد الدوله در دوره اول مجلس شورای ملی به نمایندگی انتخاب شد و از كارهای معروف او شركت در تهیه قانون اساسی است ولی متأسفانه این رجل زیرك و باهوش بعداً از مشروطه روگردان شد و یكی از مشوقین محمد علی میرزا برای توپ بستن مجلس گردید او سپس به وزارت امور خارجه نائل آمد... كوتاه سخن سعد الدوله كسی است كه هم به مشروطیت ایران خدمت كرده و هم به آن صدمه زده است.

شهاب الدین ابو عبدالله خوئی

خانواده او از خوی به دشمق مهاجرت كردند و شهاب الدین در ماه رجب 626 در دمشق از مادر زاد. نقل كرده اند كه او در اثر استعداد و قریحه ذاتی در حالی كه چهارده سال بیش نداشت در صرف و نحو و تفسیر و معانی و بیان و ریاضیات قدیمه متبحر شد و هنوز جوان بود كه از اجله علماء و فقهای جامع دمشق به شمار آمد.
شهاب الدین عمر خود را به مطالعه و تحقیق گذرانیئ و تألیفات گرابهائی را به زبان عربی از خود به یادگار گذاشت كه از آن جمله می‌توان (اقالیم التعالیم فی فنون اسبعه) و (شرح فصول ابن معط در نحو) و ( نظم الفصیح الثعلب) و (كفایه المتحفظ) و (علوم ابن الصلاح) و (توضیح ابن مالك) را شمرد.

عباسقلی خان مظهر خوئی

از شاعران قرن سیزدهم هجری قمری است كه در جوانی روی در نقاب خاك كشید. دیوان مرحوم مظهر به چاپ رسیده و اشعار لطیفی دارد.
مظهر در شعر زیر به استاد سخن سعدی تعریضی دارد:
«عالمی نیست بجز دوست همه عالم از اوست         نتوان گفت به عالم كه همه عالم از اوست
عین شرك است نه توحید كه سعدی گوید            به جهان خرم از آنم كه همه عالم از اوست»

عبدالرزاق دنبلی

فرزند نجفقلی خان دنبلی است كه در سال 1276 قمری در شهرستان خوی متولد شده است او یكی از دانشمندان و سخن آفرینان آذربایجان غربی در دوران فتحعلیشاه قاجار است عبدالرزاق بیگ كه در شعر «مفتون» تخلص می كرد مدت چهارده سال به امر كریمخان زند در شیراز تحت نظر بود... او در این مدت عنوان گروگان خانواده اش را داشت و كریمخان زند از بیم اینكه خاندان قوی و نیرومند دنبلی سر به شورش بردارند و حكومت را بدست گیرند او را گروگان گرفته بود ...

«مفتون» در تمام مدتی كه مقیم شیراز بود از تحصیل و مطالعه غفلت نكرد و به سائقه و ذوق شخصی كه داشت خیلی زود كتب فصحای عرب و عجم را مطالعه كرد و از آنها بهره كافی برگرفت او در اكثر اوقات در محافل و مجامع ادبا و دانشمندان شهر هنر پرور شیراز حضور پیدا می كرد و از گلستان دانش آنان گل می‌چید ...

بعد از اینكه كریمخان زند فوت كرد و حكومت شیراز پس از مدتی به چنگ علیمرادخان زند افتاد محبوسین دوران كریمخان را از شیراز به اصفهان فرستادند و عبدالرزاق بیگ مدتی هم در اصفهان بود تا پس از ورود آقامحمدخان قاجار به اصفهان محبوسین مرخص شدند و اجازه یافتند به هر كجا كه میل دارند بروند ... عبدالرزاق بیگ به آذربایجان آمد و مدتی مشغول تنظیم یاداشتهائی شد كه در شیراز و اصفهان فراهم آورده بود سپس به علت اصالت خانوادگی و مراتب فضل و دانش مورد توجه عباس میرزا قرار گرفت و به منصب ریاست دارالانشاء ارقام دیوانی نائل آمد و در سال 1243 در تبریز وفات كرد ...

شادروان مفتون مردی به تمام معنی ادیب و فاضل بود و او در اثر مطالعات عمیقی كه در ادبیات فارسی و عربی كرد به رموز سخن سرائی و نویسندگی تسلط كامل پیدا كرد.

مفتون علاوه بر قدرت و احاطه در شعر در نثر نیز استاد بود بطوریكه شادروان ملك الشعرای بهار در جلد سوم كتاب «سبك شناسی» اسلوب نثر او را در كتاب «تجربه الاحرار و تسلیه الابرار» از شاهكارهای نثر قرن دوازدهم هجری خوانده است . كوتاه سخن ، بیشتر عمر این دانشمند گرانمایه كه 67 سال طول كشید به تألیف و تصنیف گذشت و بنا به قول محقق گرانمایه حاج حسین نخجوانی در كتاب چهل مقاله تألیفات و تصنیفات شناخته شده مرحوم مفتون در دوران حیات شانزده مجلد و به این شرح بوده است:

1-حدائق الجنان                      2- تجربه الاحرار و تسلیه الابرار                      3- حدیقه
4-روضه الادب و جنه الالباب      5- حقائق الانوار                                            6- حدائق الادباء
7-نگارستان دارا                      8- مآثر سلطانی                                             9- ترجمه فارسی عبرت نامه
10-جامع خاقانی                    11- شرح مشاعر                                           12- مثنوی راز و نیاز
13-مختارنامه منظوم               14- مثنوی در بحر طویل                                  15- دیوان مفتون
16-ریاض الجنه ...

او در اول كتاب مختارنامه چنین سروده است:

سر نامه نام خداوند پاك               ز تیره زمین تا به تابنده ماه
جهان آفرین از جهان برتر است      كزو جان پاك آمد این مشت خاك
همه هست بر هستی او گواه           جلالش زكون و مكان برتر است

مفتون از سپری شدن ایام شادی و جوانی متأسف است:
دریغا كه ایام شادی گذشت          كجا رفت روز جوانی دریغ
دلم بود بویا چو مشك تتار            چو مرغ خزان دیده گشتم مگر
بدان سان كه باد صحرگه بدشت    چه شد مایه شادمانی دریغ
زمن بزم یاران چو خرم بهار         بكنجی فرو برده سر زیر پر

او فردوسی و فتحعلی خان صبا را در مثنوی بلند زیر ستایش می‌كند:
كنون من به نیروی طبع بلند           ببندم كمان سخن را چو زه
سخن سنج پیشینه دانای طوس       زشهنامه اش رسم سحر آشكار
پس از وی صبا در سخن پادشاست    غزالان معنی در آرم به بند
ز هر گوشه برخیزد آواز زه           بیاراست روی سخن چون عروس
جها از كلامش چو خرم بهار         كه چشم سخن از صبا در ضیاست
و حالا به تغزل یك قصیده كه در  مدح خاقان سروده است توجه فرمائید:
تعالی الله كرا باشد چو تو منظور خوش منظر            سخن سیما و سنبل موی و سوسن بوی و نسرین بر
ز خیل خوبرویان سهی قامت ترا دیدم                  پری دیدار و گل رخسار و خوش گفتار و مه پیكر
لب و زلف و خط و چشم تو ای رشك سیه چشمان      شكر ریز و عبیر آمیز و عنبر بیز و غارتگر
دریغ از روز وصل تو كه دورم از تو و دارم                بسر خاك و بكف باد و بچشم آب و بدل آذر
بجان زار من رحمی كه باشد در غم عشقت             بلب آه و بدل ناله بتن داغ و بدل اخگر
سزد گویم كه باغ خلد دارم چون ترا دارم               كه تو حوری رخت جنت قدت طوبی لبت كوثر
ربودی از كف من دین و دل زان طره مشگین           نمی ترسی مگر از عدل شاهنشاه دین پرور
اینهم چند بیت از یك غزل:
روزی سر از دریچه همت برآورم                    زین كاخ تا به كنگره عرش برپرم
حوران در انتظار من و من ز ابلهی                   از زال پر فریب جهان عشوه می خرم
گر مفلسم زگوهر شادی از آن چه باك              بنگر ز اشك دانه یاقوت احمرم
پرمایه ایم اگرچه ز زر نیست مایه ام               گو اینكه مفلسم زقناعت توانگرم
با ارمغان یك بیت از مفتون در تعریف شراب دفتر شعر این شاعر فاضل ارجمند را می بندیم:
گر یافتی خضر ازل ، قدر شراب ناب را              بگذشتی از عمر ابد دریافتی این آب را

علی بن علی الرضا

از این مرد یك رساله خطی به شعر مثنوی در دست است و نشان می دهد در اوان زندگی در خوی بوده و سپس به ارومیه منتقل شده و تا پایان عمر در این شهر زندگی كرده است. این مثنوی در شرح احوال زندگی مصنف و مسافرتهای او به رشته نظم كشیده شده است و فاقد تاریخ است و بعض مطالب آن نشان می‌دهد كه گوینده در فلسفه و حكمت قدیم دست داشته است... سراینده مثنوی ضمن شرح احوال خود بعض مطالب اجتماعی و اختلافات بین فرق اسلامی را مورد بحث قرار داده و آرزو كرده است كه این اختلافات از میان برخیزد و ملل اسلامی به اتفاق و اتحاد نائل آیند و اینك چند بیت از مقدمه مثنوی او ...
زینه الاقوال نام داور است            بر حدیث كل امر امتثال
ای خدای واهب اصل وجود           علت ابداع باشی بی غرض
از تو باشد جمله نعمتهای ما         هرچه باشد خالی زنامش ابتر است
لازم آمد تا نیابد ره زوال             ای تو منظور همه اهل سجود
جمله معلول تو جوهر یا عرض        قوت و قدرت فتوتهای من
پادروان علی بن علیرضا خوئی در فقه و اصول نیز دست داشته و از تلامذه آخوند خراسانی بوده است تألیفات مندرجه در ذیل از اوست:
1-تشریح الصدور فی وقایع الایام و الدهور2- تعادل و تراجیح3- تعدیل الاوج و الحضیض فی نفی الجبر و التفویض4- حل الاعضال فی جواب و سؤال5-رد وهابیه 6- شرح دعای صباح امیرالمؤمنین7- شرح قصیده عینیه حمیری8-عقد نكاخ 9- لسان التكمله فی جواب الاسئله10-وسیه القربه.
شادروان شیخ علی خوئی در سال 1350 هجری قمری وفات یافته است وی چندی نیز در ارومیه مصدر خدمات فرهنگی بوده است چند جلد كتاب خطی وی نیز در دست مؤلفان این كتاب است.

غریب دنبلی

محمد بن عبدالرزاق از فضلای قرن سیزدهم هجری است. او تحصیلات خود را در دارالفنون تهران به پایان رسانید و جزو شاگردان اعزامی به اروپا در تاریخ 1275 به سرپرستی حسنعلی خان ـ امیر نظام به پاریس رفت و پس از اتمام تحصیلات خود در اروپا به ایران مراجعت نمود و مشغول كار شد.
شادروان غریب ـ دنبلی كتاب در چگونگی اوضاع و ترقی ممالك اروپا نوشته و كتاب جنگ دولتین انگلیس و فرانسه را با دولت چین از فرانسوی به فارسی برگردانده است.
و چون اشعار وی در حد متوسط بود از نقل آن خودداری شد.

مصطفی بن یحیی

از این مرد یك جلد كتاب خطی در دست مؤلفان است كه در سال 1264 هجری قمری مرقوم داشته و به یحی خان الیخانی نامی تقدیم كرده است... این كتاب خطی به نام «مفاتیح الجنان فی بیان صدقات و الاحسان» معنون بوده و دارای یك مقدمه و 8 باب و خاتمه است ...
همانطور كه از نام كتاب پیداست موضوعات و مباحث آن درباره امور خیریه و صدقات و احسان و بخصوص شرح ساختمان یك باب قنات آب است كه بوسیله آن آب آشامیدنی و گوارا از كوه‌های اطراف ارومیه بطرف شهر آورده شده است مطالعه در چگونگی احداث این قنات و صرف میلیون‌ها ریال مخارج كه در آن روزگار صرف احداث مجاری و چاهها شده است و بخصوص استحكام كاریزها و مجاری زیرزمینی واقعاً موجبات حیرت و اعجاب بیننده را فراهم می‌سازد ...
از زندگی و تاریخ تولد و وفات نویسنده این كتاب اطلاع دیگری در دست نیست.

ملا احمد خوئی

فرزند ملا مصطفی معروف به حاجی ملا آقا بوده و در فقه و اصول دست داشته است تألیفاتی به او نسبت داده اند كه به این شرح است:
1-رساله ارث                2- مرآت المراد          3- منظومه دیات
مرحوم ملا احمد خوئی در سال 1307 هجری قمری وفات یافته است.