تاریخچه خوی

شهر خوی كه نام باستانی پهلوی آن گواه دیرینگی تمدن در آن است، در زیر پای رشته كوههای سر به فلك كشیده «اورین» قرار دارد، نام این كوه هم از زبان پهلوی و منسوب به «اور» صورت كهنه ابراست. در سایه همین كوه است كه جلگه خوی بعد از كرانه‌های دریای خزر پرباران ترین مناطق ایران است و به همین سبب از كهن‌ترین روزگاران آباد و مسكون بوده است.

ویژگی دیگر رشته كوه‌های اورین این است كه همواره مرزگاه طبیعی اقوام ساكن دو سوی آن بوده و شهر خوی در كنار آن بیش از هزار سال شاهد جنگ‌ها و مهاجرت‌ها و پذیرایی كاروان‌ها بوده و همچون مرزبان وفاداری در برابر هجوم ها ایستاده و زخم ها خورده است. آخرین سال‌های طلائی خوی در دوره كریم خان زند بود كه امیران دنبلی (احمد خان و حسین خان) در خوی امارت داشتند و شهرهای مجاور را تابع خوی كردند و آن را به صورت یكی از شهرهای مهم و معروف آن عصر درآوردند. از یك سو با برقراری عدالت اجتماعی و تأمین امنیت كاروان‌ها و جمع آوری مالیات از شهرهای مجاور، اقتصاد خوی را رونق بخشیدند و از دیگر سو با جلب شاعران و ادیبان و دانشمندان به این شهر و حمایت از آن ها یك كانون مهم فرهنگی به وجود آوردند. شهر خوی بارها از آبادی و رونق و ثروت برخوردار بوده و متون تاریخی از اهمیت و اعتبار آن و رفاه مردمش حكایت‌ها دارند و «زرخوی»،‌‌ «دیبای خوی» و «گل سرخوی‌» مضامین زیبایی در اشعار شاعران پدید آورده است. اما با كوشش مداوم دنبلی‌ها و عباس میرزا در آبادانی خوی این شهر به جایی رسید كه آن را «عروس شهرهای ایران» نامیدند و در دوره قاجاریه كه هر یك از شهرها لقبی داشتند، خوی لقب «دارالصفا» یافت. تا عباس میرزا زنده بود حكومت خوی با او یا با دایی اش امیرخان سردار بود، بعد از آن هم یكی از پسران پادشاه وقت از تهران فرمان حكومت خوی را دریافت می‌كرد.

وجه تسميه

بحث بر سر وجه تسمیه اسامی بلاد و کلاً اماکن جغرافیایی امر تازه‌ای نیست و کاری است که در تمامی دنیا به شکل علمی انجام می شود و کار پسندیده ای نیز شمرده می‌شود.
اما در کشور ما و خصوصا در طی هفتاد ـ هشتاد سال گذشته این امر آن حالت صرف علمی خود را از دست داده و موردی برای اثبات فزون خواهی‌ها و برتری طلبی‌های عده‌ای از هموطنان گشته است. وجه تسمیه «خوی» نیز متاسفانه از این تنگ نظری‌ها بر کنار نمانده است. ارامنه در اوایل قرن بیستم میلادی نیز برای رسیدن به اهداف شان مانند بسیاری از اسامی جغرافیایی آذربایجان، خوی را کلمه‌ای ارمنی می‌دانند به معنی قوچ البته پاسخ آنها را جناب مهدی آقاسی در تاریخ خوی داده اند. چرا که خود ارامنه این شهر را در طول تاریخ «هیر» نامیده‌اند و همین مؤید این مطلب است که واژه «خوی» ریشه در زبان ارمنی ندارد، چرا که اگر داشت لااقل باید خودشان آن را به کار می‌بردند.
دستگاه رسمی دولتی در دوران پهلوی‌ها و جناب آقاسی مؤلف کتاب ارزشمند «تاریخ خوی» ریشه این کلمه را در زبان پهلوی، فارسی و کردی جستجو کرده اند و عنوان نموده‌اند که خوی واژه ای است به معنی نمک. حال آنکه صرف وجود کلمه‌ای مشابه «خوی» در زبان فارسی دلیل آن نمی‌شود که ما ریشه نام شهر خوی را از آن بدانیم. بلکه باید این واقعیت با سایر واقعیت‌های منطقه‌ای نیز هم خوانی داشته باشد. (توجه شود که در سطح کره خاکی نقاط متعددی وجود دارند که نام آنها تشابه لفظی با نام خوی دارد، حال آنکه هیچ ارتباط و پیوند تاریخی ـ فرهنگی مابین آنها و خوی وجود ندارد.) اینکه آیا ملل فارس زبان و کرد زبان در برهه‌ای از تاریخ در این سرزمین سکونت داشته‌اند که اینجا را با نامی منبعث از زبان خود نام دهند، مساله‌ای است که تا به حال از سوی مورخین بی‌غرض تایید نشده است. درست است که زبان فارسی از قرون پنجم و ششم در آذربایجان در کنار زبان عربی به عنوان زبان ادبی به کار گرفته شده است، ولی این بدان معنی نیست که مردم آذربایجان نیز به زبان فارسی و یا یکی از منشعبات آن ـ مثلاً کردی ـ سخن می‌گفته‌اند. مساله دیگر آنکه همان واژه‌ای که در زبان فارسی معنی نمک می‌دهد و در شاهنامه فردوسی نیز با مفهوم عرق تن آمده است در اصل دارای تلفظی شبیه خَی khay است نه khoy و بعدها در سده‌های اخیر به صورت خوی khoy  تلفظ می‌شود.
مساله دیگر آنکه حتی امروزه نیز نام مکانی را نمی‌توان یافت که «نمک» و یا هم معنی آن باشد. شاید بتوان اسامی مرکبی را یافت که واژه نمک و دوز و سلت و ملح و ... در آنها باشند ولی اینکه نام یک منطقه جغرافیایی را فقط «نمک» یا معادل آن بگذارند امری بعید و بی‌بنیان به نظر می‌رسد.
ریشه‌یابی نام خوی در واژه فارسی ـ پهلوی «خَیkhay » چنان بی‌اساس بود که جناب دکتر محمدامین ریاحی مؤلف محترم کتاب «تاریخ خوی» در کتاب خود زیاد بر روی آن اصرار نورزید و به دنبال پیشنهاد و جایگزین بهتری گردید.
جناب آقای صدرایی خویی در کتاب سیمای خوی نیز پیشنهاد دیگری برای ریشه یابی کلمه خوی ارائه دادند و آن این بود که آن را مأخوذ از کلمه «قویون ـ قوی» ـ در ترکی معنی میش و گوسفند می‌دهد ـ دانستند که با توجه به ترک تبار و ترک زبان بودن مردم شهر خوی پیشنهاد جالبی بود.
منتهی ذکر نام خوی از همان سالهای آغازین دوره اسلامی به همین شکل فعلی آدمی را بر این می‌دارد که ریشه کلمه خوی را در زبان‌های مرده قبل از میلاد جستجو کند. کاری که دکتر ریاحی و بعدها جناب نصیری ـ در کتاب خوی در گذر زمان ـ بر روی آن کار کردند، هر چند که به نتیجه قطعی نرسیدند.‌
ذکر واژه «اولخو» و «حویه‌وه» در سال‌نوشته‌های آشوری، نیز «حویله» در کتاب مقدس و مطابقت تقریبی محل آنها با همین شهر و منطقه خوی لااقل نشان دهنده این است که باید برای نام خوی ریشه یابی دقیقی صورت گیرد. در کتاب «خوی در گذر زمان» گرچه در حدود 12 صفحه در مورد نام خوی بحث شده است ولی با وجود مطالب زیبا و کارآمد در نهایت برای واژه خوی معنای مستقلی عنوان نشده است. این هم چندان دور از انتظار نبوده است. چرا که تا زمانی که کاوشهای باستان شناسی در منطقه ما صورت نگیرد و آثار مکتوب از آن دوران به دست نیاید و زباندانانی بی طرف به مطالعه آنها ننشینند همچنان نام خوی در هاله‌ای از ابهام خواهد ماند. (چنانکه کسروی نیز به این موضوع وقوف داشته اس).
چندی پیش جزوه ای منتشر شد که در گوشه‌ای از آن در مورد وجه تسمیه خوی مطلب تازه‌ای نوشته شده بود. اینکه کلمه «خوی» مفهوم «چوخور» را می‌رسانَد و این با صفتی که همگی‌مان برای این منطقه به کار می‌بریم همخوانی دارد. خویی‌ها خوی را «خوی چوخورو» می‌نامند معنی آن نیز دشتی است که از مناطق همجوار پایین تر است. با پرس و جو معلوم شد که گویا در زبان سومری ـ که به عنوان اولین بانیان تمدن بشری و نیز اجداد ترکان امروزی شناخته می‌شوند ـ این واژه وجود دارد و به این معنی به کار می‌رفته است.
از سوی دیگر ما با دو اسم مشابه به لفظ «خوی» نیز مواجهیم: یکی «خییوو» (نام اصلی شهر مشکین شهر) و دیگر «خیوه» (در ترکستان ـ ازبکستان) جالب آنجاست که آخرین یافته های دانشمندان باستان شناس و مورخین نشان می‌دهد که اقوام سومری از آسیای میانه (ترکستان) با گذر از سرزمین آذربایجان به منطقه بین النهرین رفته‌اند و در طول این مدت مهاجرت، سالها در آذرباجان رحل اقامت افکنده‌اند و بسیاری از آنها نیز برای همیشه در آذربایجان ماندگار شده‌اند.
با در نظر گرفتن اینکه منطقه تمدن خیز «آراتتا» ـ مذکور در کتیبه‌های سومری ـ با منطقه خوی و کلاً غرب آذربایجان و شرق آنادولو منطبق می‌شود، احتمال اینکه نام «خوی» یک کلمه سومری (پروتو ترکی) به معنی سرزمین و دشت کم ارتفاع و پست بوده باشد زیاد است.
اما در مورد اجداد خویی‌ها و آذربایجانی‌ها و ساکنان اولیه این سرزمین نیز اشاره داشته‌اید به نام قوم «ماد». ولی این نیز با حقایق تاریخی همخوانی ندارد. متاسفانه در دوره پهلوی و به تبع آن بعد از آنها نیز اینگونه عنوان می‌شد که گویا تاریخ این سرزمین از 2500 سال پیش و با حضور اقوام به اصطلاح آریایی شروع می‌شود و چنین قلمداد می‌گشت که این سرزمین قبل از این تاریخ دارای تمدنی در خور توجه نبوده است. حال آنکه تحقیقات دامنه دار مورخین بی غرض و در راس آنها مرحوم پروفسور زهتابی حقایق بسیاری را روشن ساخت. بر این اساس قبل از حضور و شکل گیری اقوام ماد ـ که انتساب آنها به اقوام به اصطلاح آریایی نیز پایه و بنیان درستی ندارد ـ در سرزمین آذربایجان اقوام متمدن و دوران سازی چون هیتی‌ها، هورری‌ها، قوتتی‌ها، لولوبی‌ها، اورارتوها و مانناها زندگی و حکومت می‌کرده‌اند و امروزه در آذربایجان هر جا را می‌کنند فقط و فقط نشانه از تمدن آنها می‌یابند و بس.
لذا باید اذعان کرد که سرزمین آذربایجان و خوی به عنوان گوشه‌ای از آن دارای تاریخی بیش از هفت هزار سال است و باید با افتخار و غرور اضافه کرد که اجداد آذربایجانیان امروزی در شکل گیری و رشد تمدن‌های نامدار جهانی سهم بسزایی داشته‌اند که این نقش به مرور زمان و با کشفیات جدیدتر روز به روز عیان‌تر می‌شود.